روانشناسی زنان و مردان

روانشناسی زنان و مردان

روانشناسی زنان
روانشناسی زنان و مردان

روانشناسی زنان و مردان

روانشناسی زنان

افسانه ی عشقی (4) همسر ایده آل ،شما را از هر لحاظ ارضاء می کند

افسانه ی عشقی (4)  همسر ایده آل ،شما را از هر لحاظ ارضاء می کند .
فرض کنید برای شغل مورد علاقه تان یک مصاحبه دارید .ازشخصی که احتمالاً شما را استخدام می کند تا برایش کار کنید ،می پرسید :می توانید درباره ی این شغل بیشتر برایم توضیح بدهید ؟ ».
«اساساً از شما انتظار دارم تمامی نیازهای مرا برآورده کنید .من از شما توقع دارم که بدانید خواسته ی من از شما چیست ،حتی وقتی که به شما نمی گویم چه می خواهم .از شما می خواهم که ذهن مرا بخوانید و تمام توقعات پنهانی مرا دریابید و آن ها را به زبان بیاورید .از شما می خواهم هنگامی که سردرگم هستم ، تمام جواب ها را بدانید و زمانی که غمگینم ، مرا خوشحال کنید و دراوقاتی که اعتماد به نفسم را از دست داده ام ،کاری کنید تا نسبت به خودم احساس بهتری داشته باشم .البته این توقع را نیز از شما دارم که هر وقت حوصله ام سر می رود ،
همواره مرا سرگرم کنید .درضمن باید از تمامی علایق من نیز لذت ببرید ، به طوری که بتوانید همراهی مطلوب برای من باشید ».
مطمئنم که شما نیز بر این باورید که چنین توقعاتی عجیب و غریب هستند . صرف نظر از این که چه مقدار به شما حقوق خواهند داد ، باز نمی تواند شما را وسوسه کند تا خود را در چنین موقعیت پرفشار و ناممکنی قرار بدهید . گر چه این داستان کمی اغراق آمیز است ، اما حقیقت این است که بسیاری از ما در زندگی به طرزی ناخودآگاه از همسر خود ، این توقع را داریم که هر نیاز ما برآورده کند و هنگامی که این کار را نمی کند ، از او دلسرد و منزجر می شویم .من این پدیده را متهم کردن دیگران می نامم .به خصوص هنگامی که خود نیز از پاره ای نیازهایتان آگاه نیستید و طبیعتاً قادر نخواهید بود تا آن نیازها را با صراحت بازگو کنید .

عواقب منفی باور به افسانه ی عشقی (4):

1 ـ از شناسایی رابطه ی خوب و سالم باز می مانید ، فقط به این دلیل که همسر شما نیازهایی را که خود باید برای خودتان برآورده کنید ، برآورده نمی کند .
همین که در دفترم نشستم آندریا اعلام کرد :«من فکر می کنم باید از شوهرم جدا شوم »او از من وقت قبلی گرفته بود تا درباره ی ازدواجش که دچار بحران بزرگی شده بود ، صحبت کند .آندریا بیست و هفت ساله ، زیبا و ورزشکار بود .او دو سال بود که با بنیامین ازدواج کرده بود .
پرسیدم :«خوب ، مشکل چیست ؟ »
آندریا جواب داد :«نمی دانم ، زیاد خوشحال نیستم .فکر می کردم ازدواج بهتر از این ها باشد .این که چیزهایی را برای من عوض کند .اما به نظر می آید که هیچ تغییری اتفاق نیفتاده است و من دیگر امید خود را از دست داده ام ».
از او پرسیدم :«فکر کردی ازدواج چه چیزی را باید تغییر بدهد ؟ »
او جواب داد :«فکر می کردم می تواند اعتماد به نفس ، وضوح و هدفمندی بیشتری به زندگی ام بدهد .اما به جای آن فقط بیشتر گیج شده ام ».
به او گفتم :«بیا درباره ی بقیه ی زندگی ات صحبت کنیم .شغلت چیست ؟»
«خوب ،درحال حاضر ، بی کارم ، شش ماه پیش یک شغل داشتم ، اما استعفا دادم .به دلیل آن که کارم را دوست نداشتم .من واقعاً نمی دانم چه کاری را دوست دارم .همه اش فکر می کنم اگر از این ازدواج بیرون بیایم ، احساس بهتری خواهم داشت ».
«آیا گله و شکایت به خصوصی از بنیامین داری ؟ »
آندریا بعد از یک دقیقه فکر کردن گفت :«نه ، او واقعاً با محبت و دوست داشتنی است .فقط مرا خوشحال نمی کند ».
بعد از کمی صحبت با آندریا کاملاً واضح بود که مشکل رابطه ی آن ها ، شوهرش نبود ، بلکه خود آندریا بود .او هیچ هدفی در زندگی اش نداشت . او با بنیامین ازدواج کرده بود به امید آن که تمام خلأهای درونی او را پر کند و اعتماد به نفس پایینش را بالا ببرد .اما این وظیفه ی خود او بود ، نه بنیامین .به جای آن که به دنبال شغل باشد ، یا تحصیلاتش را تمام کند ،روزها را به این می گذراند که به سالن ورزشی برود یا تلویزیون تماشا کند .
آندریا یک زن لوس و خودخواه بود که هرگز بزرگ نشده بود .اما صرف نظر از این که چقدر بنیامین او را دوست می داشت ، نمی توانست خلأهای درونی او را پر کند .چون هنوز از درون احساس خلأ می کرد ، فرض را بر این می گذاست که ازدواج او را ارضاء نکرده است .حقیقت این بود که بنیامین شوهر خوبی برای آندریا بود ، اما آندریا با خودش خیلی خوب نبود . عدم رضایت او از ازدواج نبود ، بلکه از خودش بود .
این رؤیا که عشق حقیقی همه مشکلات را حل می کند ، رویایی مهلک است . این رویا می تواند باعث شود که شما رابطه ی خوب خود را پایان بدهید ، با این چشم داشت که همسرتان کاری را برای شما انجام دهد که باید خودتان انجام بدهید .
اگرپیش از ازدواج احساس تهی بودن می کنید ، پس از ازدواج نیز به همان اندازه ، احساس تهی بودن خواهید کرد .
2 ـ از همسرتان به دلیل ندادن چیزی به شما که می بایست خودتان در جای دیگر آن را پیدا کنید ، منزجرخواهید شد .
اشکال دیگری که باور به این که همسر مطلوب تمام نیازهای شما را برآورده می کند ،این است که به او فشار می آورید تا برای شما همه چیز باشد . بارها و بارها شنیده ام که زنان از این موضوع شکایت دارند که ای کاش شوهرشان به جای آن ها به خرید می رفت و از پرسه زدن در مغازه های عتیقه فروشی نیز لذت می برد و یا از تغییر دکوراسیون خانه خوشش می آمد . سال ها طول کشید تا بفهمم که ما زن ها احتیاجاتی داریم که مردها نمی توانند و نباید هم برآورده کنند .نیازهای احساسی مثل :عشق ،محبت ، دوستی و غیره جزء این نیازها محسوب نمی شوند .منظورم نیازهایی است که زن ها می بایست از برآورده کردن آن ها ، حتی لذت نیز ببرند .خانم ها ، این حقیقت را بپذیرید .بیشتر شوهرها هرگز از مشارکت در تغییر دکوراسیون خانه ، مهمانی تولد بچه ها ، جورکردن نمونه های پارچه برای یک کاناپه جدید ، یا ساعت ها این طرف و آن طرف گشتن در فروشگاه های بزرگ ، آن گونه که ما زن ها لذت می بریم ، لذت نخواهند برد .اینها نیازهایی هستند که به طرزی بهتری ، توسط زنان دیگر برطرف می شوند .
به نظرمی آید که مردها در این زمینه ، توقعات کمتری نسبت به ما زن ها داشته باشند.اما مردها هم به سهم خود دلسردی هایی را تجربه می کنند ، به این دلیل که ما زن ها تمامی نیازهایشان را برآورده نمی کنیم .جفری چند سال پیش ، این مرحله را تجربه کرد و در این که آیا من برای او مناسب هستم یا نه ، دچار تردید شد .من تا سر حد مرگ وحشت زده شده بودم ، اما همین که درباره ی این موضوع صحبت کردیم ، معلوم شد که نگرانی های او بیشتر حول یک موضوع دور می زنند :ورزش ، او از لحاظ ورزشی بسیار با استعداد بود و به تمام ورزش ها عشق می ورزید .گر چه من هم از ورزش لذت می برم ، اما به نحوی گرایش دارم که چیزهای دیگری را در زندگی خود ،در اولویت قرار دهم .هرچه بیشتر درباره ی آن صحبت کردیم ، جفری بیشتر مطمئن شد که افسانه ی عشقی اوست که می گوید :
«زن مطلوب زنی است که با او بیرون برود و یک توپ بیسبال را با او به این طرف و آن طرف بیندازد و آخر هر هفته با او راکت بال بازی کرده و به طور جدی بدنسازی نیز کار کند ».جفری خود را از همگی اینها محروم کرده بود ،زیرا می خواست من هم مانند او ، این چیزها را انجام بدهم .او اعتراف کرد :«از تو به دلیل این که مرا از علاقه ام محروم می کردی ، منزجر بودم »ما توافق کردیم که من هم سعی کنم تا فعالیت ورزشی بیشتری را با او انجام بدهم و او نیز موافقت کرد که به یک تیم بیسبال برود و با دوستانش قرار بگذارد که بدنسازی کار کنند و برای چیزهایی که از آن لذت می برد ، وقت بگذارد و بدین گونه خود را در این زمینه ارضاء نماید .

حقیقت افسانه ی عشقی (4):  همسر مناسب ،بسیاری از نیازهای ما را برآورده می کند ، اما نه همه ی آن ها را .
ما هر کدام فهرستی خاص از آرزوهایی داریم که فکر می کنیم یک همسر مطلوب باید بتواند برای ما برآورده کند .اما در این باره نکته ای وجود دارد ، پاره ای از نیازها هستند که فقط همسرشما باید آن ها را ارضاء کند ، اما نیازهای دیگری وجود دارند که دوستان ، خانواده و یا آشنایان شما نیز می توانند برای شما برآورده کنند .
کاملاً اهمیت دارد که ما بین چیزهایی که دوست داریم در همسرمان وجود داشته باشد و چیزهایی که باید در همسرمان وجود داشته باشد ، فرق بگذاریم .
اگر جفری درستی افسانه ی عشقی (4)را زیر سؤال نبرده بود ،ممکن بود به ازدواجمان پایان بدهد و درجستجوی خانم ورزش سال 1992 برود و ارتباط عمیق و قدرتمندی را که داریم ، ترک گوید .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد